باغ ارم
باغ ارم
حميد رضا جيحاني
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل زنسيم سحري مي آشفت
گفتم: اي مسند جم، جام جهان بينت کو؟
گفت: افسوس که آن دولت بيدار بخفت
در عين حال اين دو بيت خود نشان دهنده سابقه تاريخي باغ نيز به شمار مي آيد. در همان کتاب، در مورد اين غزل و به ويژه ابيات مذکور، توضيحاتي ارائه گرديده است. آنچه بدان اشاره شده، حاکي از پايان سلطنت شاه شيخ ابوسحاق و آغاز سلسله آل مظفر است:
“ديشب ضمن گردش در شيراز، به طرف گلستان ارم که جايگاه و مسند فرمانروايي شاه شيخ ابوسحاق بود، رفتم؛ ديدم که... سنبل هاي آن باغ به رسم سوگواري وعزاداري و ماتم، برآنچه به صاحب آن کاخ و باغ گذشته بود، گيسوهايشان را پريشان کرده بودند. پرسيدم: فرمانروايي که در اين باغ مي زيست، چه شد؟ پاسخ دادند: دريغا که آن دوران خوش گذشت و نوبت بدبختي و فلاکت آمد!”
پس از انقراض سلسله آل اينجو به دست آل مظفر و کشته شدن شاه شيخ ابوسحاق، احتمالاً باغ ارم هم به مالکيت سلاطين آل مظفر در آمد. اين باغ در زمان شاه منصور- آخرين پادشاه اين خاندان که به دست گورکانيان کشته شد- در وضعيت مطلوب و شکوفاي خود بود؛ به گونه اي که تيمور پس از ديدن آن (و چند باغ ديگر شيراز) تحت تأثير زيبايي شان، باغ هايي و از جمله باغي را به همين نام در سمرقند ساخت. در اين خصوص به سه باغ ديگر شيراز، از جمله باغ تخت، باغ جهان نما و باغ دلگشا نيز اشاره شده است: “تيمور... در اطراف سمرقند- پايتخت خود- به احداث حلقه اي از باغ هاي سلطنتي مبادرت ورزيد.اين تفرج گاهها عبارت بود از: باغ شمال، باغ ارم، باغ بهشت، باغ چنار، باغ دلگشا، باغ نو، باغ جهان نما، باغ نقش جهان، باغ تخت قراچه، باغ دراز، باغ قراتوپه... اين باغها شهر سمرقند را احاطه کرده بودند.”
از وضعيت باغ در دوران صفويه اطلاع دقيقي در دست نيست؛ اما از آنجا که در زمان زنديان، باغ هاي زيادي در شيراز ازجمله باغ جهان نما و باغ نظر، احداث و يا مرمت گرديد و با توجه به اهميت باغ ارم، احتمال مي رود که اين باغ نيز در مالکيت سران اين سلسله بود و همچون ساير ابنيه و باغ هاي شيراز مرمت شده باشد. در اواخر اين دوران، افزون بر هفتاد و پنج سال، اين باغ در تصاحب سران ايل قشقايي بود. اين مطلب را دونالد ويلبر ذکر کرده است. خاندان جان قشقايي که از دوره فتحعلي شاه قاجار با سمت ايلخاني و ايل بيگي بر ايل قشقايي حکومت مي کردند، مدت طولاني از اين باغ به عنوان محل فرمانروايي خود استفاده نمودند. جاني خان، نخستين ايلخان اين خاندان و پسرش محمدقلي خان، سرمنشأ تحولات مهمي در اين باغ بودند و عمارت با شکوهي را در آن بنا نهادند. جاني خان در سال 1234 ق از طرف فتحعلي شاه قاجار رسماً به سمت ايلخاني منصوب شده بود. در کتاب “فارسنامه ناصري” جاني خان قشقايي، باني عمارت با ارزش در باغ ارم ذکر شده است: “باغ ارم در ميانه مغرب و شمال شيراز... عمارتي مرغوب دارد. از بناهاي مرحوم جاني خان ايلخاني قشقايي است. حصار و ديوارش از چينه گل ساخته و پرداخته اند.” فرصت الدوله شيرازي، مولف کتاب “آثار عجم” که در اواسط عهد قاجاريه زندگي مي کرد، در مورد بناي قديمي باغ مي نويسد: “بناي اول آن را محمد قلي خان ايلخاني بنا نهاده است و سپس حاجي نصير الملک خريده و حکم به بنياد عمارت مذکور داد.”
شاهزاده مسعود ميرزا ظل السلطان که در دوره ناصرالدين شاه به شيراز سفر کرده و باغ هاي مشهور شيراز را ديده بود، ضمن توصيف اين باغ ها، آنها را پر از نرگس و سنبل و درخت نارنج و سرو و کاج و انواع اشجار دانسته و به فروش باغ ارم توسط وراث ايلخاني به ميرزا حسنعلي خان نصير الملک اشاره مي نمايد. آنچه به لحاظ پيشينه باغ ارم اهميت دارد، اين نکته است که باني کوشک فعلي اين باغ، ميرزا حسنعلي خان نصير الملک بود که در عهد خود باغ ها و عمارت هاي ديگري را نيز بنا نموده است. پس از درگذشت نصير الملک در 1311 ق، برخي از قسمت هاي باغ و تزيينات آن ناتمام ماند. بخش هاي ناتمام عبارت به دست ابوالقاسم خان نصيرالملک که از رجال صاحب نفوذ فارس بود، به اتمام رسيد. فرصت الدوله شيرازي در “آثار عجم” ضمن توصيف اين باغ و اشاره به مطلب فوق، حاجي محمد حسن معمار را که در فن بنايي سرآمد روزگار خود بود، معمار عمارت و تحولات آن دوره در باغ ذکر مي نمايد. او در خصوص باغ ارم چنين مي نويسد: “بناي اول آن را محمد قليخان ايلخاني نهاده، سپس مرحوم حاجي نصير الملک خريده و حکم به بنياد عمارت مذکور داده، حاجي محمد حسن معمار که در فن بنايي بي نظير است و به معماري شهير، آن بنا را برآورده، باغي ديگر بر آن افزوده اند. آن نيز هوايش معطر است و فضايش معتبر، خلوتي ديگر دارد که نارنجستان نام نهاده اند. باربند و کوشکي هم براي آن قرار داده اند. مالک باغ است جناب نصير الملک ابوالقاسم خان”. صحبت از اينکه باغي ديگر بر آن افزوده اند، نکته مبهمي است و نمي توان دريافت که دقيقاً منظور نويسنده کدام بخش از باغ است. باري، در زمان ابوالقاسم خان ساختمان نيمه تمام پايان يافت. حجاري هاي روي سنگ هاي نماي عمارت که در اين دوره به انجام رسيده است، تاريخ 1315ق، زمان پادشاهي مظفرالدين شاه قاجار را نشان مي دهد.
دونالد ويلبر در کتاب “باغ هاي ايران و کوشک هاي آن” شرح مفصلي درباره باغ ارم نگاشته است و ضمن اشاره به نام معمار بناي اصلي اين باغ، او را از معماران بنام محلي دانسته و با آوردن نقشه اي اين باغ که در سال 1945 م ترسيم شده است، به اين مطلب اشاره مي نمايد که در آن زمان ديواري در وسط باغ احداث کردند و بدين ترتيب باغ به دو قسمت تقسيم گرديد و قسمت پايين آن به مالکيت شخص ديگري در آمد. اين تقسيم باغ و تفکيک بخشي از آن، دست کم به لحاظ شکلي و فضايي، دوره اي جديد از حيات باغ ارم را به وجود آورده است. باغ ارم هميشه شاهد ميهماني هاي بزرگ و مورد توجه رجال شيراز بوده است. مهدي قلي هدايت مخبرالسلطنه، يکي از رجال دوره قاجاريه، در خاطراتش رد سال 1333 ق/1915 م از حضور خود در باغ ارم و استحمام در آن ياد مي کند. شايان ذکر است که در سال 1382 ش بخش هايي از حمام مجموعه باغ ارم، هنگام مرمت عمارت پشت کوشک اصلي باغ کشف گرديد. باغ ارم پس از ابوالقاسم خان نصير الملک به فرزندش عبدالله قوامي رسيد و پس از چندي به يکي از سران ايل قشقايي، محمد ناصر خان فروخته شد. مدتي اين باغ در اختيار قشقاييها بود تا اينکه در زمان استانداري معتصم الدوله فرخ، بابت بدهي مالياتي مالکان آن و مطالبات دولت، به تصرف دولت درآمد و سپس به دانشگاه شيراز واگذار گرديد و هم اکنون نيز در اختيار اين دانشگاه است.
در سال هاي 1350 – 1345 ش تعميرات اساسي در آن صورت پذيرفت و زمين وسيعي نيز در حاشيه بلوار ارم وبلوار آسياب سه تايي به آن افزوده گرديد. دانشگاه شيراز در حال حاضر اين باغ را به صورت باغ گياه شناسي و قابل بازديد براي عموم در آورده است و تغييراتي قابل تأمل نيز در آن ايجاد کرده است. باغ ارم که سعي شد تاريخچه طولاني آن به اختصار ذکر گردد، در دامنه ارتفاعات شمالي شهر واقع گرديده و بخشي از آب نهر اعظم، به اختصار ذکر گردد، در دامنه ارتفاعات شمالي شهر واقع گرديده و بخشي از آب نهر اعظم، رشته حيات آن را تشکيل مي داده است. اين باغ در خارج از محدوده قديمي شهر و در حاشيه شمالي رودخانه و در راستاي شمال غربي- جنوب شرقي قرار دارد.
اين نحوه قرار گيري در دامنه کم شيب ارتفاعات که در بسياري ديگر از باغ هاي ايراني نيز تکرار شده و درعين حال ابعاد و وسعتش، به خوبي نشان دهنده درجه اهميت باغ گذشته و و روشن کننده اين موضوع است که صاحبان باغ، همواره حکام و افراد با نفوذ زمان خود بوده اند. سيماي باغ ارم در چندين دهه اخير به ميزان زيادي تغيير کرده است که حاصل تغيير در مالکيت و نحوه استفاده از باغ بوده است. مهم ترين تصويري که امروز از باغ ارم به چشم مي آيد، محور اصلي طويل آن است که دور نماي کوشک اصلي با معماري و تزيينات ويژه اي که نشان دهنده معماري شيراز است، در آن خودنمايي مي کند؛ هرچند که تغييرات به وجود آمده در باغ تا حدودي از اين جلوه کاسته است. از مهم ترين شاخصه هاي اين بناي وسيع، تزيينات هلالي هاي نماي اصلي آن است که به شاخص باغ ارم تبديل شده است. عمارت ياد شده که در دوره سلطنت ناصر الدين شاه قاجار بنا گرديده، شکوه و جلال و همچنين ويژگي هاي فضاهاي قاجاري، هر دو را توأمان به نمايش مي گذارد. در اين ميان، تالار متصل و مشرف به ايوان ستون دار بنا، گوشه اي از ميل به تجمل و شکوه در شکل گيري کوشک را گوشزد مي نمايد. ديگر فضاهاي اين عمارت نيز کم و بيش اين ويژگي را با خود دارند.
شکل کشيده بنا در امتداد محور عرضي مجموعه است، امکان استفاده بيشتر فضاها از منظره هايي استثنايي باغ را ايجاد کرده است. در پايين ترين سطح و در سطحي همتراز محوطه باغ، حوضحانه ديدني عمارت قرار دارد که جداي از تزيينات بي مانندش، به لحاظ قرار گيري در مسير آب، فضايي با اهميت و استثنايي در مجموعه باغ به حساب مي آيد. محور اصلي باغ در شکل اصيل و در عين حال تکامل يافته اش که امروز بخشي از آن تفکيک و تخريب شده است، از نظر چشم انداز و همچنين به لحاظ ساختار فضايي، دست کم چهار بخش کلي را دارا بوده است.
امروزه به دليل تفکيک بخشي که در سمت جنوب و در پايين ترين خيابان عرضي خيابان واقع بوده و نيز به دليل تخريب کوشک پايين باغ و فضا سازي هاي خاص پيرامونش و همچنين دگرگوني هاي ديگري که در طول زمان به وجود آمده، آن چشم انداز و ساختار، تعاريف و ويژگي هاي اصلي خود را تا حدودي از دست داده است. چهار بخش محور ياد شده که در امتداد هم واقع اند، هرچند به وسيله بناهاي داخل باغ که امروز بخشي از آنها باقي مانده است قطع مي شوند، اما به لحاظ هندسي و ساختاري، اندامي يگانه به حساب مي آمده اند که همچون شالوده اي، فضاي باغ را به نظم در مي آورده است. بخشي از محور مذکور که متصل به ميان کرت و استخر مقابل کوشک اصلي است، با رديفي از درختان سرو، همچون بيشتر باغ هاي شيراز، با فاصله و به صورت شمرده، محصور گرديده است.اين قسمت با در برداشتن جويي در ميان خود، هم از آن جهت که به دليل بلندي بر ساير بخش هاي خيابان مسلط است وهم اينکه به ميان کرت، استخر وسيع باغ و بناي کوشک اصلي (بالاخانه) با شکوه آن متصل است، همچون خياباني زيبا، رسمي ترين بخش از محور اصلي باغ را تشکيل داده است. ديد پر صلابت کوشک اصلي (بالاخانه) از يک سو و نيز تسلط اين بخش از خيابان که توسط خيابان عرضي مهمي در پايين از ادامه خيابان اصلي متمايز مي گردد، به همراه رديف درختان سرور که ساختار منظري و فضايي آن را شکل بخشيده اند و همچنين جوبي در ميان ان که با عبور از حوض خانه بناي کوشک اصلي از ميان کرت و استخر بزرگ باغ مي گذرد، از جمله اجزا و عناصر اين خيابان باغ را تشکيل مي دهند. از مهم ترين فضاهاي داخلي باغ مي توان به ميان کرت وسيع باغ اشاره کرد. ابعاد وسيع ميان کرت، در مقابل کوشک مجلل باغ، مهمترين فضاي باغ را شکل داده است و به نظر مي رسد امتداد نيافتن رديف درختان سرو در بخش بالايي خيابان و در نزديکي ميان کرت، براي افزودن به وسعت و گشودگي فضا در ميان کرت بوده است. بخش شمالي تر محور مذکور، در آن سوي عمارت کوشک اصلي که در درون نارنجستان و يا خلوت باغ ادامه مي يابد، بخش ديگر از محور مذکور است که در طول خود چهره اي جديد و مقياسي ديگر را ارائه مي نمايد. آنچه بخش هاي اين محور و در حقيقت اين شالوده اصلي باغ را به هم مي پيوندد و قوام مي بخشد، محور آبي است که از بالاترين بخش باغ وارد آن مي شود و با حضور در طول خيابان اصلي، بخشي با اهميت از سازمان باغ را شکل مي بخشد.
در سومين بخش از محور اصلي، همچنان که به بخش هاي پايين تر باغ نزديک مي شويم، با تغيير در نحوه حضور آب، تغيير جدي در ساختار خيابان ايجاد مي گردد که حاصل حذف حضور آب از ميانه خيابان و هدايت آن به کناره هاست. قابل درک است که تبديل يک جوي کاملاً طراحي شده در ميانه خيابان همراه با اختلاف سطح در طول آن که لاجرم آبشره هايي را به همراه دارد، با دو جوي با حالتي آزادتر در کناره ها، چگونه در شکل، ساختار و منظر يک خيابان تأثير مي گذارد. امروز از بخش چهارم و در واقع جنوبي ترين قسمت محور اصلي مورد بحث، ديگر اثري باقي نمانده؛ اما آنچه در برخي نقشه ها مي توان ديد، تبديل آن به خياباني آزادتر و غير رسمي تر است که بيشتر همچون محوطه اي باز و کشيده خودنمايي مي کند. محور اصلي باغ، در سه نقطه به وسيله خياباني عرضي و همچنين دو بناي کوشک پايين (که از آن اثري باقي نمانده) و کوشک اصلي باغ، به چهار بخش که توصيف گرديد، تقسيم شده است. بناي کوشک اصلي (بالاخانه) با ميان کرت مقابلش در امتداد خياباني در بالاترين قسمت شمال غربي باغ، مفصلي را در ميانه اين محور به وجود آورده است. مفصل ديگر، تقاطع مهمترين خيابان عرضي و طولي باغ است که به دليل اختلاف ارتفاع و تعبيه پله هايي چند، جلوه خاصي يافته است.
ديگر نقطه مفصلي در ميان اين محور، محوطه اطراف کوشک مياني باغ است که تنها بقاياي به جاي مانده از آن، دو درخت کاج کهنسال است که در مقابل دهانه ايوان هاي کوشک هاي شهر شيراز، بخشي از سبک باغ آرايي آن شهر را تشکيل مي دهد. آنچه در نقشه هاي قديمي از اين فضاي از بين رفته نشان داده مي شود، حکايت از فضايي کوشک مانند با محوطه سازي در دو جانب آن است که محورهاي دو سويش را به هم پيوند مي دهد.
درختان نظام ساز باغ که در شکل گيري ساختار فضايي و تصوير غالب باغ ارم تأثير زيادي داشته اند، شامل گونه هاي سرو، کاج و چنار هستند که در اين ميان تعداد چنارها کمتر است و عموماً سن کمتري دارند. به ويژه در جبهه جنوب شرقي باغ و آنجا که ديواره نرده اي فعلي، بافت مسکوني نه چندان قديمي و اختلاف سن درختان دو جانب خيابان، حکايت از تفکيک و تخريب بخش پايين دست باغ دارد، رديفي از چناره هاي نه چندان مسن، نشان دهنده توجه به گونه چنار در دوره هاي اخير است. فرصت الدوله شيرازي در مورد باغ ارم شرحي دارد که توصيف کننده باغ است و در عين حال نشان مي دهد که درختان سرو تا چه اندازه در اين باغ اهميت داشته اند: “باغ ارم... بستاني است بي مثال و گلشني است بهشت تمثال، فضاي جانفزايش طرب آميز، هواي دلگشايش نشاط انگيز، سروهايش سر به فلک کشيده، انحناي رياحينش از خاک دميده، عمارتي دارد شاهانه مشتمل بر تالاري که به واسطه دو ستون قوي پيکره برپاست و...” در بيشتر توصيف هاي صورت گرفته از اين باغ، توجه به خيابان اصلي و سروهاي آن و همچنين عمارت کوشک اصلي (بالاخانه)، باغ به کرّات به چشم مي خورد. ويلبر در کتاب خود آورده است: “باغ ارم محبوبيت فراوان خود را مديون درختان مرکبات و خيابان طويلي است که در دو طرف آن سروهاي با شکوه غرس گرديده و ساختمان قابل توجهي که شاهد ميهمان نوازي بي دريغ ايل قشقايي بوده است.” در محور اصلي باغ و همچنين در جداره شمال شرقي، رديف درختان سرو، حضور هندسي گياهان را در باغ را شکل داده است. هرچند که جداره مذکور تغييراتي را شاهد بوده و ديوارهاي آن با نرده هاي فلزي جايگزين گرديده، اما رديف درختان سرو که همچون بسياري از باغ هاي ديگر شيراز، نه به صورت توده در هم فشرده اي از درختان که با نگاهي تنديس گرايانه و به طور مجزا در کنار هم غرس گرديده اند، حريم باغ را تعريف کرده است. در جداره جنوب غربي، شکل جداره و هجوم محوطه مسکوني مجاور حکايت از دخالت هاي بيشتر در آن محدوده ها دارد. در محدوده بالايي محور اصلي و همچنين در طول خيابان عرضي در ميانه باغ، رديفي از درختان نارنج در دو سوي جوي مياني خيابان به چشم مي خورد که وجودشان چندان اصيل نمي نمايد و به خوبي مشخص مي شودکه چگونه دورنماي ژرف خيابان هاي باغ ايراني را که از اصول غير قابل انکار آن است، به چالش کشيده است. اين درختان احتمالاً حاصل دخالت هاي اخير در باغ ارم هستند؛ تغييراتي که در بسياري از بخش هاي باغ، سيماي باغ ارم را از يک باغ ايراني به مفهوم واقعي آن، به سيمايي ديگر تبديل کرده است. آب در طول محور اصلي باغ که در حقيقت شالوده آن نيز به حساب مي آيد، به جلوه هاي گوناگون متجلي گرديده و فضاهاي مختلفي را ايجاد کرده است. در بخشي از آن محور، آب در ميانه باغ و در بين درختان نارنجستان به شکل حوضي کشيده و باريک، نشاط و در عين حال تحرک را به حياط نسبتاً کوچک نارنجستان بخشيده است که در حکم اندروني باغ است. بعداز آن در مقابل عمارت بالاخانه و در ميان کرت باغ که در امتداد خيابان اصلي است، استخر بزرگ با ساکن کردن آب، فضاي رسمي تر و در عين حال آرامتري را سازمان دهي مي کند و بعد از آن است که آب در ميان خيابان از يک جوي مي گذرد تا شاه جوي باغ به حساب آيد که از مهمترين عناصر شکل دهنده باغ ايراني است. بعد از آن آب به حاشيه خيابان هدايت مي شود تا فضايي جديد از يک خيابان ارائه دهد. سپس جريان آب چنان که از نقشه هاي قديمي باغ پيداست، به حوزه کوشک پاييني مي رسيده که در هر دو سوي آن حوضي وجود داشته است. جريان آب که يکي از عناصر اصلي اين خيابان و البته باغ ارم به شمار مي آيد، و در واقع پيوند دهنده عمارت هاي باغ که طول اين محور قرار داشته اند نيز بوده است. دونالد ويلبر در کتابش آورده است: “به آساني مي توان در نظر مجسم کرد که چگونه مالکان اولي اين باغ، کوشک اصلي را ترک مي کردند و گردش کنان خياباني را که در کنار استخر قرار گرفته بود، مي پيمودند و در کوشک پايين باغ مي آرميدند و از خستگي راه مي آسودند.” جداي از خيابان اصلي باغ، خيابان عريض ديگري نيز در جهت عمود بر آن وجود دارد که با رديفي از درختان کاج، به عنوان درختان سايه افکن آراسته شده است. در ميان درختان کاج، تعدادي چنار نيز به چشم مي خورد. در ميانه اين خيابان، جوي آبي منشعب از جوي اصلي وجود دارد که به نظر مي رسد در طرح اصلي باغ وجود نداشته است. دست کم، طريقه تقسيم آب در محل تقاطع اين جوي با جوي ميانه خيايان اصلي، به شکل ناموزون فعلي، اين مطلب را گوشزد مي نمايد. دو درخت کاج جداي از خيابان هاي فرعي، به صورت يک زوج، به غير از کوشک از بين رفته ميانه باغ، در مقابل کوشک اصلي نيز وجود داشت که امروز اثري از آنها بر جاي نمانده است. عکس هاي کمي قديمي تر به وضوح نشان مي دهد که اين دو درخت کاج در مقابل کوشک اصلي است. اين زوج درختان کاج در مقابل کوشک ها، از علايق مردمان شيرازي در سبک باغ آرايي شان به حساب مي آيد؛ چنان که نمونه هاي ان را در باغ هاي ديگر، همچون باغ جهان نما نيز به خوبي مي توان مشاهده کرد.
چنان که پيش از اين يادآوري شد، تغييرات زيادي در باغ، در چند دهه اخير ايجاد شده که بيشتر حاصل کارکرد فعلي باغ است. در حال حاضر باغ ارم به عنوان باغ گياه شناسي مورد استفاده قرار مي گيرد و لذا گونه هاي فراواني از گياهان در جاي جاي آن کاشته شده است که چندان به اصل باغ ارتباطي ندارد. بيشتر اين گونه ها در جبهه شمال غربي و جنوب غربي و همچنين در نزديکي ورودي باغ قرار دارد. از جمله بخش هاي ياد شده مي توان به باغ صخره اي و باغ گل هاي رز اشاره کرد که در شمال غربي باغ، محوطه هاي وسيعي را به خود اختصاص داده اند.
کتابنامه
ـ عليرضا آريان پور، پژوهشي در شناخت باغ هاي ايران و باغ هاي تاريخي شيراز، انتشارات فرهنگسرا، تهران، 1365، ص 308.
ـ همان، ص 312
ـ رکن الدين همايونفرخ، حافظ خراباتي، بخش يکم، تهران، 1354، تلخيص شده ص 336 ـ 327.
ـ علي سامي شيراز شهر گل و بلبل، ص 28.
ـ دونالدويلبر، باغ هاي ايران و کوشک هاي آن، ترجمه ميهن دخت صبا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1348 خورشيدي، ص 67.
ـ عليرضا آريان پور، پژوهشي در شناخت باغ هاي ايران و باغ هاي تاريخي شيراز، انتشارات فرهنگسرا، تهران، 1365، ص 318 و 319.
ـ حاج ميرزا حسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، چاپ تهران، 1313 هجري قمري، ج 2، ص 164.
ـ فرصت الدوله شيرازي، آثار عجم، چاپ بمبئي، 1312 هجري قمري، ص 511 و 512
ـ مسعود ميرزا ظل السلطان، تاريخ سسرگذشت مسعودي، چاپ تهران، 1325 هجري قمري.
ـ عليرضا آريان پور، پژوهشي در شناخت باغ هاي ايران و باغ هاي تاريخي شيراز، انتشارات فرهنگسرا، تهران 1365، ص321
ـ ميرزا محمد علي خان فريد الملک همداني، خاطرات فريد الملک، گرد آورنده مسعود فريد (قزاگزلو) چاپ تهران، 1354، ص 120.
ـ فرصت الدوله شيرازي، آثار عجم، چاپ بمبئي، 1312 هجري قمري، ص 512.
ـ دونالد ويلبر، باغ هاي ايران و کوشک هاي آن، ترجمه ميهن دخت صبا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، 1348 خورشيدِي، ص234.
ـ عليرضا آريان پور، پژوهشي در شناخت باغ هاي ايران و باغ هاي تاريخي شيراز، انتشارات فرهنگسرا تهران، 1365، ص 326 به نقل از مهدي قلي هدايت مخبر السلطنه، کتاب خاطرات و خطرات، ص 366.
ـ همان، ص 327.
ـ فرصت الدوله شيرازي، آثار عجم، چاپ بمبئي، 1312 هجري قمري، ص 511 و 512
ـ دونالد ويلبر، باغ هاي ايران و کوشک هاي آن، ترجمه ميهن دخت صبا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، 1348 خورشيدي، ص235 و 236.
ـ همان، ص 236
ـ منبع: موزه هنرهاي معاصر، “باغ ايراني، حکمت کهن، منظر جديد” مجموعه مقالات، تهران، 1383.
منبع: منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست..
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}